آدمیزاد تا بچه ست یا روحش همچنان در بزرگسالی هم ساده است
نه سادگی به معنای خنگی و نادانی
که نگاه بی زیر و رو کشی به معنای مستقل کلمات
مدام می خواهد موازین اخلاقی و راستین اخلاقی را حتی توی ذهنش رعایت کند.
از بچگی بابا حسابی یکجاهایی از امور مشترکین مخابرات گرفته
تا بعدش که کارشناس شد تا روزهای پایگاه نوژه
تا صف گوشت و شیر و کوپن
گاهی گله می کرد و از آدم هایی که بی ملاحظه بودند و تخطی بی حد و حصر را عادت خودشان کرده بودند و تا به هدف نمی رسیدند
بی خیال نمی شدند با واژه داهاتی صدا می زد
و من و مامان و هستی
اوووه هعی ماجرا که چه فرقی می کند
آدم به آدم بودنش است که اعتبار دارد.
و بابا می گفت شما نمی دانید .
طی بیست و هشت سال آمد و شد به تهران
به دلایل مختلف دیدیم اصطلاحا تهرانی های اصیل
تعداد بسیاری از افرادی را که برای کار
زندگی یا امکانات حتی پزشکی و تحصیلی و هرچه و هرچه به تهران آمدند مدام شهرستانی صدا می زنند
و بسیاری از همین تهرانی های درجه 1 دو آتیشه
حالا که مدت هاست به خارج از ایران مهاجرت کرده اند
خیلی جاها
شاید مجبور باشند از کلماتی
مثل مسلمان بودن
یا ایرانی بودن
یا مهاجر و پناهنده و هزاران لیبل دیگر در بروند
که نگاه ها سنگین تر نشود
خلاصه که می دانم آخرش آن رفقایی که اول توی مریخ
درختی می کارند و زمینی می خرند و بعدش خانه ای میسازند و شغلی دست و پا می کنند
به آن هایی که از ناف آمریکا یا فرانسه یا خلاصه هرجا که الان شاید مهد هرچیزی باشد آمده اند می گویند
هوووی زمینی
چتهههه؟
من حالا منظور اکثریت را می فهمم
آدم ها خیلی باید تمرین کنند
که کلا از هر محیط کوچک تری که وارد محیط بزرگتر می شوند
هاج و واج بشوند و از ترس یا حالا اضطراب یا حالا هرچیزی
بزنند صف آدمیت را بهم بریزند
چون در خیالشان کسی هوایشان را ندارد
نباید به چهار تا بالا و پایین شدن رقم حقوق یا بالا پایین شدن
محل زندگی
ترمز ببرند و عبارت اصالت را زیر سوال ببرند
همه ی ما با اندک پولی که داریم
یا انشالله فراوان اش می توانیم چهار تا کافه برویم
عکس نان تست را بگذاریم کنار سالاد رنگیمان
یا موجود نفرت انگیزی مثل مستر تستر شویم که توی این اوضاع نابسامان جوری از دو لپی لمباندنش فیلم می گذارد که آدم آن لحظه
از هرچه غذاست بیزار می شود
می توانیم
از دو تا نصفی سفری که می رویم حالا به شمال و داخل و خارج
هعی استوری بگذاریم که ما ته لاکچریشیم
و
آخر هفته هایمان خودمان را جایی بین تهران تا کرج
چتر کنیم که بگوییم بله ما هم کردان را می رویم
ما هم بلدیم عکس هامان را
خودمان
و خلاصه هرچیزی را بزک کنیم که ماهیت اصلی بودنمان را پنهان کنیم
اما نه به قیمت آنکه
از باقی آدم ها دیوار گوشتی بسازیم
به خدا شما دو روز از ایران نرفته فارسی یادت نرود
شما دو روز به تهران رفته به شهرت آه و آه و پیف پیف نکنی
شما دو روز از روستا آمده به شهر نخواهی برای برگشتن به روستایت توی صد تا سوراخ قایم شوی
قابل احترامی
خلاصه
حالا من برای خودم خوب معنی می کنم
یا رب روا مدار که گدا معتبر شود
این عبارت ساخته شده برای افرادی که اول از همه خودشان را فراموش می کنند
و حتی به درختی که دم در خانه شان است به چشم موقعیت نگاه می کنند
و عین غلطک از روی هر مفهومی رد می شوند
تا نمی دانم کجا را بگیرند
خلاصه عبارتا شاید از نظر خودشان معتبر میشوند
روستا و شهر و کشور و سیاره هم ندارد
اینجا تعریف واحدی داریم بی توضیح و شفاف به اسم اصالت.
درباره این سایت