خسته بودم شاید مثه بیشتر اوقات زندگیم

که ابراز خستگی دارم 

و سگ مصب خستگیه نمی دونم چه رگ و ریشه ای داره که

نه با خواب

نه با قرص

نه با حرف و کتاب و تکنیک

در نمیاد


یعنی در وسیع ترین بعد از خوشحالی هام هم یک نگرش صادق هدایت طور به همه چیز دارم که آزارم میده

حتی اگه به زبون و چشم نیاد


خرداد و تیر که بگذرن 

کف دستام کم کم عرقشون خشک میشه

اضطرابم یکم  کمتر میشه


اما از شنبه که به این زحمت خانم اعلام کردم نمیام

یکم ترسیدم

مثه همیشه تهوع آور 

که نکنه کار پیدا نکنم

اما تو همین چند روز دیدم ملت حتی زنگ هم نمی زنن بابت آگهی


یه خانمی دیروز دیپلم کامپیوتر بود

قرار شد بیاد

اونم گفت بیمه نمی کنید نمیام


بعد دیدم چه عادت گندی دارم

که واسه خودم هیچ چیز نه تنها بزرگ

که معمولی هم آرزو نمی کنم


یکماه باید به نیرویی که هنوز حاضر نشده بیاد

آموزش بدم بعد اجازه دارم بزنم بیرون


آموزش؟

آره اینکه چطور ظرف ها رو بهتر بشوری

از مهمونای پیف پیفی پذیرایی کنی

اتاق درمان رو ظرف 15 دقیقه تبدیل به اتاق مشاوره گروه کنی


و سرکار خانم بیان بگن 

این مبل رو بذارید اونور این‌یکی اینور


یا آموزش اینکه چطور به حقوق کم راضی باشی

اما 

حسابداری

تولید محتوی

تنظیم وقت

پرزنت کردن افراد برای کارگاه و گروه

چاپ کتاب های انتشارات 

پیگیری و تنظیم وقت ها 

با تو باشه 


و تقریبا یک سوم همون شندرغاز هم بشه کرایه ت

چون دیگه هفت عصر نفس نداری پیاده روی مفرح انجام بدی


خب خیلی جالبه

این میزان از خود کم بینی

باید بررسی بشه 

و این میزان از ترس که یک موقع محتاج کسی نشم 

یکجوری داره 

منو تو وجود خودم در هم میشکنه

که. 


واقعا دلم می خواد

بعد خلاصیم ازینجا

یک کار بهتر پیدا کنم 

یک کاری که لاقل مالی ش همیشه 

به پت پت کردنه

لاقل روحیش به صفر نرسونتت


آره خانم زحمت 

گرااامی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Mary ماضاد مارشال | متفرقه ترین وب ایران آکادمی میراث دی ال موزیک خرید پستی راحت لی لی طب کشکولک من راهِ آرامـش