این لیوان نهم یا دهم بود

احساس می کنم یک پرنده تو کلوم داره آدامس بادکنکی می تره 


این از ترس تشدید مسمویت و ماجراهای دنباله دارشه


اینجا دور شده اما از دیدن درختا حال خیلی بهتری بهم دست میده تا برج عرفان


آرومه. دنجه . 

یکوقتایی منحصرا صدای تیک تیک ثانیه شمار هست فقط

یک وقتایی وسط کارا 

آهنگ میذارم

یا صدای بوق بوق گرم شدن غذام

صدای زنگ تلفن 

صدای واحد های بغلی . 


بعضی روزا که سُلی شیفته و دنبالم نمیا

آروم تر در رو می بندم و آهسته دو طبقه رو 

با پله میام

طبقه اوله یا سوم نمی دونم

یک پیانیسته


گفته بودم؟

خیلی قشنگ می زنه 

خوشم میاد یک بهونه گیر بیارم بیشتر بشنوم


دلم درد که نه

مدام پیچ میزنه

دیگه همه اصطلاح خودمو می گن و میخندن

هدیه الان سانتریفیوژش روشنه


ازونایی ام که واسه این عارضه بغض و گریه راه می اندازم

قبلا فکر می کردم فقط من اینجوری ام


بعد دیدم نه 

این بیش از احساس درد یا حالا هرچی

احساس ترسش هست که آدمو به گریه می اندازه


بعضی روزا 

ساعت 6 فقط ساعت تعطیل شدن منه

بعضی روزام 7 یا هشت


اما روزایی که تو میایی 

هر ساعتی خیلی قشنگتره


حتی با وجود گردش یکصد هززززار سانتیرفیژ

سانتیری فییییز


سانترفیییییوژ



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

melina گلد اسکن - مشاور خرید و فروش فلزیاب و طلایاب europenet.parsablog.com Amanda ســاعت شلـــــــوغی مجله بیمه دل نوشته هام فروش نخ اکریلیک املاک توقف خرید فروش رهن اجاره