تو خواب های پراکنده من 

بیشتر شب ها یک تعقیب و گریز عاشقانه هست 

عجیبه برام 

انگار کسی مدام بخواد چیزیو بگه و حتی تو عالم خواب هم نگه

و تمام مدت خواب مشغول یک زورآزمایی احساسی باشم

هرشب و هرشب و هرشب

گرچه که پنج صبح خوابیدن دیگه شب نیست 

فقط بیشتر صبحا که بیدار میشم

سوال دارم

نمی دونم چی شده و بازهم سوال دارم

ولی حتی یک تصویر واضح یادم نمیاد 

فقط انگاری 

هرچیزی توی خواب من ممنوعه است . 

انگار گذشته ای داره 

خلاصه گره می خورم 


صبح که بیدار شدم

لب هام داغ بود از بوسه ای که نمی دونم 

کی و کجا از تاریخ بی تاریخ خوابم

یادگار گذاشته بود

بیدار که شدم


فقط تو فکر این بودم 

که منم بوسیدمش یا نه؟


نصف دیگه ماهی دودی مامانو براش پاک میکنم

آنقدر شوره که بوی شوریش میاد

هوا یکم صاف شده

پنج شنبه ظهر بر میگردم به شهر آشوب

با لوندی های خاص خودش

اما بازم دلم می مونه

پیش گل های گوشه ی هال

پیش عینک پیر چشمی بابا و خیره شدن به تبلتش که سایزشو حسابی براش درست کردم

حتی پیش بی حوصلگی های هستی

پیش ابرای پنبه ای سمت کوه 

پیش کوهای پر برف

پیش پتو گلبافت نرم و خوابیدن چهار تایی و سه تاییمون تو هال و عصر جدید دیدن 


پیش غذا درست  کردن واسه چهارتامون 

واسه گوله شدن گوشه هال و کتاب خوندن

داستان کوفته قلقلیمو 

کانال همشهری داستان گذاشت 

نه که چاپ بخواد بشه 

شایدم شد 

اما آقا مهربونه کمکم کرد . 

تشویقم کرد. 


ما با این زبونمون چه مرزهایی رو که می تونیم جابجا کنیم . 


خوابم میاد

گم شدم تو دستگاه سه گاه 

و صدای سپیده رئیس سادات

خوابم نمیاد  ها

گیجم. 


سیزده به درتون پر شادی

چه با تنهایی

چه توی جمع

چه بیرون 

و چه توی خلوت 


هرکس به تماشایی رفتند به صحرایی



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Dexter النجم طاقچه گُلی دل نوشته فروشگاه فایلها فروشگاه سایت بلاگ بیست اخبار دنیای اندروید سه شنبه های مهدوی (عج) شهر بهمن دیوار های مینیمال یادداشت های اینجانب