از بالای شهرک بوعلی
پناه دنج این چند ماه زل زدم به غروب
غروب تهران
شهر در حال فرار از دست آدم ها
غروب دلبره
تازه بارون قطع شده
و ما کل راه تقریبا هیچی نگفتیم
باز به مدل خودت ابروهاتو بالا میاندازی
چروک میافته رو پیشونیت و چشمای تیره قهوه ایت ریز تر میشه
و میگی کمال همنشین روت اثر کرد
یکجورایی سکوت رو دوست داری اما می خوای بیشتر سهم سکوت مال خودش باشه
دارم ازون بالا تایم لپس می گیرم مثلا
که غروب شه تاریک شه و ته ته ابرا
چراغ خونه ها یکی یکی روشن شه
اون آهنگه پس شعر سهراب
و صدای احمدرضا روحمو قلقلک میده
قلقلکی نگات می کنم.
بدون اینکه چیزی بگم
میگی اسم آهنگ پائولاست
تازه یادم میافته
پائولا
حکومت نظامی
اون سوز آهنگ و متانتش
لبه های تیزش
انقلاب. کودتا. چگوارا. کوبا . شیلی
ترسیم مقاومت
ظلم
جیگر سوخته
عشق تو به آمریکای لاتین
به ماشین آمریکایی
به اور کت آمریکایی
گاهی وقتا دلم می خواد انگشتمو فرو کنم تو کتفت
ببینم خیالی یا حقیقت تو اون لحظه
بعضی وقتا که نگام می کنی
یا گاها صدا
یا معدود دفعاتی که چیزی یا کاری رو پیشنهاد بدی
واسه همین دندونامو تا لثه فرو می کنم تو بازوت
که بدونم واقعیتی
قلابی نیستی
درباره این سایت